به نام خدا
موضوع : خجالتی بودن و کم رویی بودن
محقق : زیبا تعسری – اسفند 85
مقدمه
در تعلیم و تربیت کودکان انضباط همیشه مورد توجه بوده است. ولی در این که این انضباط چگونه باید و جگونه می توان آن را آموزش داد عقاید متفاوت است ، زیرا این موضوع کاملا بستگی به فرهنگ و گذشته ی یک ملت دارد. سابقا رفتار را ذاتی می دانستند و به امر تجارت در تربیت چندان توجهی نمی نمودند. ولی امروزه این موضوع مسلم شده است که رفتار محصول یادگیری است، بر اثر تربیت ایجاد می شود و به صورت عادت در می آید و همین امر موجب توجه به مفاهیم انضباطی شده است.
مسئله اصلی که من با آن برخورد داشته ام این است که چه تمهیدات و چه کارهایی می نوان انجام داد تا دانش آموزان بتوانند در محیطی راحت و صمیمی و آزاد اظهار نظر کنند و به حالت خجالت و کم رویی و ترس از معلم را همراه با هم دارد.
بیان مساله
روز باز گشایی مدارس هنگامی که مدیر لیست دانش آموزان کلاس را به من داد، اسامی آنها را خواندم و با صفی منظم همگی به کلاس رفتند و هنگامی که وارد کلاس شدند آن ها را با توجه به کوتاهی و بلندی قد، وضعف در بینایی و شنوایی آن ها را در جای خودشان نشاندند. و بعد از آن نوبت به معرفی و آشنایی آن ها رسید. بچه ها یکی یکی خود را معرفی کردند. به نیمکت دوم که رسیدم، یکی از بچه ها همین که دهان باز کرد و نامش را گفت: " دلنیا" هیاهویی کلاس را در بر گرفت خانم این حرف نمی زند. سکوت دلنیا در کلاس شروع شد. از ظاهر قضایا معلوم بود که می خواهد حرف بزند، ولی چه چیزی مانعش می شد؟ هفته ی اول گذشت و باز هم سکوت، هر بار که کلمه ای را می نوشت فورا با خودکار آن را سیاه می کرد و چون تکالیف را نامرتب انجام می داد در نوشتن املاء هم بسیار بی دقت و کم حوصله بود اصلا حوصله ی املاء نوشتن یا سایر دروس نوشتنی و خواندنی را نداشت بیش از حد بی علاقه بود، خودم نیز چون از نظر کاری بسیار در نوشتن تکالیف و پاکیزه بودن دفاتر دانش آموزان سختگیر بودم و اگر اشتباهی در تکالیف شب داشتند در نمرات کتبی آنها دخالت می دادم ، تا جایی که از روز اول به دانش آموزان می فهماندم و می آموختم که نسبت به کارهای شما بسیار حساس هستم.
به طور کلی او جزء از کل بود که قدرت تکلم ضعیف داشت در درس املاء بیش از حد ضعیف بود خجالتی و کم رو بود و این که نسبت به درس های شفاهی اظهار ناراحتی می کرد و قدرت درس جواب دادن نداشت شاید بتوان گفت مشکل یکی یا دو تا نبود از نظر بدنی بسیار ضعیف بود و اکثر اوقات رنگ صورت او زرد مانند و بیش از حد مریض می شد و حالت دل درد به طور مرتب داشت که طی چندین جلسه با مادرش مطرح کردم و او را به دکتر برد که نسبتا تا مدتی طولانی از نظر جسمی بهتر شد و کم کم در کلاس دلگرمی داشت. احساس کم رو بودن و خجالتی بودن بیشتر در مکان هایی است که ان ها به ناچار لال هستند مانند مدرسه و بیشتر معلمان این رفتارها را با گوشه گیری و انزوا طلبی اشتباه می گیرند. ولی اگر خوب دقت کنیم، خواهیم دید که بچه های گوشه گیر خیلی سریعتر با بچه های دیگر ار تباط کلامی برقرار می کنند . حداقل با یک دوست نزدیک در مدرسه صحبت می کنند و یا صدای آرام از خود نشان می دهند. پس به دنبال علت مساله برآمدم . با مطالعه ی منابع وصحبت والدین و معلم سال قبل او، دلایل این مشکل را چنین یافتم 1- نقش تربیتی، حفاظتی مادر 2- ضربه های روحی در گذشته یا مکان خاص 3- ترس از معلم و محیط مدرسه 4- خجالت نشانه هایی از احساس حقارت است
نتیجه گیری
از میان راهکارهای ارائه شده راهی مورد ارزیابی بود که می تواند نتیجه ی موثرتری داشته باشد که ارتباط و مسئولیت پذیری با سایرین، متکی بودن به خود در پیشبرد اهداف می تواند اثر مفیدی بر او بگذارد... بعد از 5 سال تحصیل در دوره ی ابتدایی دلنیا توانست به راحتی در جمع حضور پیدا کند.
مسئولیت پذیری دلنیا در کلاس
ترس از معلم و کلاس از بین برود
اعتماد به نفس در او بوجود آید
قدرت بیان و متکی به خود بودن در او قوت یابد
آثار کم رویی و خجالتی بودن از بین برود
رسم الخط و پاکیزگی در نوشتن تکالیف مورد تقدیر قرار گرفت.
نسبت به نظم و انضباط و سایر موارد کلاس دقت کامل کند
پیشرفت تحصیلی وی مورد تقدیر بود